پردۀ پنجم

همه‌چیز، چون نیک بنگری، تراژدی‌ست.

پردۀ پنجم

همه‌چیز، چون نیک بنگری، تراژدی‌ست.

یکشنبه

چند روز پیش داشتم فکر می‌کردم چقدر دلم می‌خواد دوستی داشته باشم که بتونم برم خونه‌اش و با هم کتاب بخونیم. نه یک کتاب مشترک و چیزی مثل حلقۀ مطالعاتی (که اون هم به‌نوبۀ خودش خوب چیزیه)، بلکه این‌که دو، سه ساعتی بشینیم یک جا و هرکسی کتاب خودش رو بخونه. اون وسط هم کمی اختلاط و معاشرت کنیم. من چیزکیک ببرم و اون چایی دم کنه و الخ. حالا ممکنه بعضی‌ها بگن: «وا! خب برو کتابخونه.» که در جوابشون فقط باید لبخند ملیحی بزنم و بگم: «اگر شما فرق این دو تا رو متوجه نمی‌شید، معلومه که نه از کتابخوانی چیزی می‌دونید، نه از رفاقت.»

ولی عجالتاً این خواب‌وخیالی بیش نیست، فلذا بنده هم اوقاتی که می‌تونم از همۀ دنیا کناره بگیرم، تو خونۀ خودم دراز می‌کشم و کتاب می‌خونم.

چهارشنبه

یکی از خواننده‌های وبلاگ قبلی‌م، یادم نیست کدوم یکی، یا این‌که اصلاً شناس بود برام یا نه، گفته بود کشیشِ سریال فلی‌بگ، یاد من می‌اندازدش. الآن که دوباره دارم فلی‌بگ رو می‌بینم، می‌خوام به‌ش بگم مرحبا! این کشیشه من رو یاد خودِ قبلی‌م می‌ندازه. خیلی وقته افتِ کیفیت داشتم و هنوز هم کمر راست نکردم. بنابه دلایل عدیده که شرحشون در این مقال نگنجد. اما کاش اون خواننده پیداش بشه باز. یا این‌که کاش خواننده‌هایی پیدا کنم این‌جا که از همین‌قسم حرف‌های خوب بزنن به‌م.

دوشنبه

حالا که هم من دوشنبه رو خفت کردم و هم دوشنبه من رو، و خیل کثیری از علاقه‌مندانِ روزِ دوشنبه هم منتظرند تا دوشنبگیِ دوشنبه‌ها رو براشون تبیین کنم، فرصت رو مغتنم می‌شمارم برای این‌که یادی کنیم از ملک‌الشعرا بهار و ارمغانِ بهار ایشان، فقرۀ چهل‌ویکم. می‌فرمایند:

چون تو را کدخدایی‌کردن کام است، نخست هزینه (نفقه) به میان کُن.

چو بر کت‌خدایی ببستی میان / نخستین هزینه بِنِه در میان

که گر بی‌هزینه بخواهی بیوک / دوشنبه بُوَد سور و آدینه سوگ

به‌نظرم معنا واضحه، اما من‌بابِ شهیدنشدنِ معنایِ کلامِ محمدتقی‌خان، معنای این فقره به فارسی معیارِ ما می‌شود: اگر مطلوب تو این است که کدخدا (بزرگ) باشی، اول از همه باید هزینۀ آن را فراهم کنی (نفقه هم که یعنی خرجِ روزمرۀ عیال و اولاد و این‌ها). چو بر کت‌خدایی ببستی میان یعنی وقتی عزمت رو جزم کردی که کدخدا بشی. نخستین هزینه بِنِه در میان یعنی قبل از هرکاری پولش رو جور کن و بیار وسط. که گر بی‌هزینه بخواهی بیوک یعنی اگر عروسِ مفت‌ومجانی بخواهی (البته بیوک در ترکی یعنی کدخدا و این‌ها که استفاده از این واژه ایهامه و قشنگه). دوشنبه بُوَد سور و آدینه سوگ یعنی دوشنبه جشن می‌گیری و جمعه به عزا می‌نشینی.

یعنی درکل، ملک‌الشعرا هم نظرش اینه که دوشنبه‌ها اگر پول نداشته باشی تو جیبت، روز گهی است.

دوشنبه

بااین‌که امروز دوشنبه است و بهتره چیزی دربارۀ دوشنبه‌ها بنویسم، اما باید این رو به‌تون بگم که جولیوس سزار رو سه‌شنبه، 15 مارچ سال 44 پیش از میلاد کشتند. معناش برای ما چیه؟ سه‌شنبه هم به همون گُهیِ دوشنبه است. جولیوس سزار کی بوده؟ این رو نسل زدی‌ها بهتر از هرکس می‌دونن، چون بسیار باسواد و مطلع و کتاب‌خون و آگاه به امور عدیده هستند، و ازاون‌جایی‌که عمدۀ خواننده‌های من زومرها هستند (هاها)، پس دیگه گفتن نداره که کی بود و چرا کشته شد و چرا این نوستالژی پادشاهی سمِّ خالصه براتون. درضمن عکس‌مکس هم تعطیله دیگه.

یکشنبه

نمی‌‏دونم شما هم تجربه کردید یا نه این وضعیت رو: از یکی، بنابه هر دلیلی، خوشت می‌‏آد و می‌ری تو نخش و اگر بتونی، به‌‏ش پیام می‌‏دی و باهاش حرف می‏‌زنییا اگر نه، از دور باهاش لاس وهم‌‏آلود می‌‏زنیو فکر می‏‌کنی اگر بتونی باهاش یه‌‏جور رابطه بسازی، رابطۀ قشنگی می‌‏شهلزوماً هم رابطۀ عاطفی منظورم نیست؛ مثلاً فکر می‌‏کنی دوست‌‏های خیلی خوبی می‌‏شید برای هم. و بعد از چند روز، دیگه دستِ‌‏بالا یکی، دو هفته، طرف یه کاری می‌‏کنه، یه حرفی می‌‏زنه، یه موضعی می‌‏گیره که کلاً از چشمت می‌‏افته. بعد به عقلِ خودت شک می‏‌کنی. می‌‏شینی طرزفکر و پیش‌‏فرض‌‏هات رو وارسی می‌‏کنی تا ببینی چرا و چطور تبدیل شدی به آدمی این‌‏قدر سَبُک‌‏مغز و مَزبَله‌‏گرد که از یکی مثل این خوشت اومده.